هموطن عزیزم، همانطور که خود بهتر میدانید سخن گفتن در میهن ما کاری بسیار سخت و دشوار است، تا چه رسد به نقد و انتقاد و گفتمان بیطرفانه. چرا که ما بیش از حد و اندازه (افراط و تفریط) مدافع آزادی بیان و حقوق بشر و از این رقم چیزها هستیم. به همین خاطر است که همواره باید مراقب باشیم که مبادا سخنی بر زبان بیاوریم و حرفی را بزنیم که یکی از گروههای فُشارِ خفته در پوست میهنپرستی، دینپرستی یا هر چیز پرست دیگری چون مخالفین و موافقین نظام جمهوری اسلامی ایران، خدای نکرده با شنیدنش، زبانم لال منافع خودشان را در خطر ببینند و آنچنان دلواپس بگردد که حاضر شود از هر ابزاری که در توانش است، برای سرکوب «نظری متفاوت» از آنها استفاده نماید.
باید مراقب باشیم که مبادا چیزی بگوییم، که تودههای مردم چیزی را متوجه بشوند که نباید بشوند، باید مراقب باشیم که مبادا حقیقتی را بیان کنیم، که باعث بر ملا شدن و رسوایی دروغهای مفسدان و باندها و گنگهای مافیایی داخلی و خارجی ایران بشویم. و البته این همه ماجرا نیست، از آن طرف هم میبایست مراقب باشیم که یهویی حرفهایمان تبدیل به سوژههای مورد علاقه موجسواران سیاسی و طوفانها توییتری مخالف و موافق نظام نگردد و ناخواسته وارد زمین دشمن و پازل بازی آنها نشویم.
متاسفانه خیلیهامون نمونههای این اتفاقات را بارها دیدهایم، شنیدهایم و حتی از نزدیک لمس و تجربه کردهایم. من و شما دیگر خوب میدانیم که فعلا داریم در یک جامعهای زندگی میکنیم که ظاهرا یک قانون بیشتر ندارد: یا با مایی یا بر ما، یا مالهکشی یا مزدور! و افسوس که چقدر حرف زدن در این فضا و شرایط سخت است، حتی سختتر از نفس کشیدن در آب و هوای این روزهای تهران، اهواز و ایران عزیزمان.

نظریه آشوب، به سبک استاد طوفان
اگر در راستای احیای حق و حقوقی که از شما ضایع شده، ناچار باشید یک سری حقایق تلخ را بصورت عمومی بیان سازید و از آن مهمتر برای جلوگیری از وقوع یکسری اتفاقات شوم که مرتبط به «طرح صیانت» هستند، لازم باشد نسبت به آنها مردمتان را مطلع و آگاه سازید! آنوقت شما جای من بودید، چگونه عمل میکردید؟!
حال بزارید از خود شما این سوال را بپرسم: اگر شما هم مثل من، در مدت بیش از هفت سال، توسط اعضای یک گروهک افراطی و متظاهر از اراذل و اوباش شناخته شده و مطرح فضای مجازی، تحت آزار و اذیت و قلدری سایبری قرار گرفته باشید، تحت شرایطی که قبلتر برایتان توضیح دادم، اگر جای من بودید دقیقا چه کار میکردید؟ سکوت؟ خودسانسوری؟

آری هموطن عزیزم، بنده نیز برای آن که بتوانم خیلی از این موانعی که در سر راهم قرار داشته و هنوز هم دارند رو با کمترین خطر و ریسک پشت سر بگذارم و از آنطرف بتوانم نسبت به اتفاقات آتی و واکنشهای ناجوانمردانهای که از طرف اراذل و اوباش فضای مجازی که تهدیدم میکردند، بتوانم در راستای دفاع از خودم، نسبت به آنها کنترل کافی داشته باشم، تصمیم گرفتم در این وبلاگ از یک روش غیر طبیعی و شاید عجیب [برای عموم و بر خلاف عرف جامعه] که بر اساس نظریه آشوب بنا نهاده شده بهره بگیرم.
من تمامی محتوا و مستنداتی را که جمعآوری میکردم را در غالب یک پازل به قطعات کوچکتر تبدیل کردم تا بتوانم هر وقت که زمانش فرا رسید قطعه مربوطه را منتشر کنم. چون بدین روش میتوانستم آهسته و پیوسته یکایک قطعات این پازل بزرگ کامل و در کنار یکدیگر قرار بدم و در نهایت با کمترین ریسک ممکن علاوه بر اطلاعرسانی عمومی، بتوانم مستندات کامل را به ضابطین و مجریان قانون تحویل بدهم. و خدا را شاکرم که تا امروز تنها هزینه این روش این بود:
- که خیلیها بهم گفتند دیوانهام😏.
- پرونده سازم و….
- این وبلاگ هم فیلتر شود(ماجراش رو اینجا بخونید)


نهجالبلاغه، حکمت ۴۷۶
[استَعمِلِ العَدلَ وَاحذَرِ العَسفَ وَالحَیفَ فانَّ العَسفَ یَعودُ بالجلاءِ وَ الحَیف یدعوا الى السَّیف.]
«عدالت را اجرا کن و از زورگویی و ستمگری بپرهیز،
زیرا زورگویی، مردم را به ترکِ وطن وا مىدارد و ستم، آنان را به قیام مسلّحانه مىکشاند»
استاد طوفان کیست
استاد طوفان یک از قربانیان بیعدالتی است و الان یک نینجای انقامجوی ایرانی است. استاد طوفان یک جوان ایرانی، خداباور و قانونمدار است که آبرو و حیثیتش توسط عدهای انسان سمی بطور ناجوانمردانهای لکهدار شده و حق و حقوق و زحماتش بگونهای ضایع و نابود گشته که برای ادامه دادن دیگر امید و فرصتی در کشورش برایش وجود ندارد.
به همین خاطر او به قلم سوگند یاد کرده که به هر طریقی شده میبایست انتقام خودش را از این افراد خبیث بگیرید و این اجازه را به آنها ندهد که همان رفتار و بلاهایی که سرش آوردهاند را با خیال راحت مجددا سر سایر افراد جامعهاش نیز بیاورند. اما مشکل بزرگی که وجود داشت این بود که این افراد خبیث وابسته به بخشی از عوامل قدرتمند حاکمیت بودند و از پشتیبانی قدرت بهره میگرفتند، لذا در افتادن با اینگونه افراد کاری بس خطرناک..
اینجا بود که استاد طوفان تصمیم گرفت اولین مرحله انتقامش را بر اساس سوگندش به قلم و توصیهای که خداوند در سوره قلم[+ و +] به او کرده است، پیش ببرد. فلذا او دقیقا در این وبلاگ سعی دارد با مستندنگاری حقایق و اطلاعرسانی عمومی آنها علاوه بر اینکه بتواند بخشی از انتقامش را از طریق قانونی محقق بسازد، بتواند در کنارش به چند هدف دیگر نیز دست پیدا کند.

در پایان استاد طوفان وظیفه خودش میداند از تمامی مخاطبینش که عموما همواره بدنبال حرفهای قشنگ و شیک و عامهپسند هستند از بابت مطالب تلخ و بعضا ناخوشایندش عذرخواهی کرده و پوزش بطلبد. در ادامه از تمام مخاطبینش دعوت کند برای یکبار هم شده بیطرفانه پروندههایش را مطالعه بنمایند.
زیرا تاریخ به ما ثابت کرده است که دود رنج و تحقیر هر انسانی که دیگران به رنج او بیتوجه باشند یا آنرا توجیه کنند، دیر یا زود، کم یا زیاد، به چشم همه مردم خواهد رفت و زنجیرهای از اصل دیالکتیکی تأثیر و تأثر متقابل و خشونتهای متباین را پدید میآورد. حتی اگر آن انسان در صدها و هزاران سال پیش و در هر کجای جهان زندگی کرده باشد.

