پیشگفتار
این نوشتار در نگاه اول شاید در ظاهر فقط یک توهم توطئه بنظر برسد. اما شواهد و قرائن موجود همگی بسیار با یکی از نظریه مطرح خروجی براندازی جمهوری اسلامی منطبق است، بطوری که میتوان نشانههای متعددی از به وقوع پیوستن این نظریه در آنها مشاهده کرد.
متاسفانه از آنجایی که بنده در طی چندین سال گذشته، قربانی سایبر تروریسم یکی از همین گنگهایی خبیثی شدم که در آرزوی براندازی ج.ا هستند، تصمیم گرفتم که این موضوع را مورد بررسی و تحلیل خودم قرار بدم، تا بدین طریق بتوانم با اطلاعرسانی این موضوع، احتمالا جلوی شکلگیری یک دیکتاتوری در آینده را بگیرم.

نظریه:
حکومت بعدی در فردای براندازی جمهوری اسلامی
پیشبینی این که تلاش جدی برای براندازی به چه خروجیای میانجامد به نظر من بسیار دشوار است. اما یکی از رایجترین ادعاهایی که علیه براندازی مطرح میشود این است که خروجی براندازی را دیکتاتوری سلطنتطلبان یا مجاهدین خلق یا امثال آنها میداند.
به نظر من این یکی از پرتترین حدسهاست. البته به هیچ وجه منکر این نیستم که براندازی میتواند پس از مدتی ما را اسیر یک دیکتاتوری دیگر کند. اما کسی که به طور خاص لولوی ماجرا را سلطنتطلبها یا مجاهدین خلق میداند به نظر من از ضعف تصور رنج میبرد و ناشیانه آلترناتیوها را از میان گروههای اسمدار فعلی میجوید.
درست مثل کسانی که در دهه پنجاه آلترناتیوهای اصلی حکومت را مصدقیها یا چپها میدانستند. برای فهم خروجی براندازی نباید به این نگاه کرد که در این لحظه چه کسانی پول یا تریبون دارند. این فقط بخش کوچکی از ماجراست. اصل ماجرا این است که چه افکار و جریانهایی در طبقات تاثیرگذار جامعه، خریدار دارند.
یا به عبارت دیگر بهتر است بگوییم چه افرادی از جریانهای مختلف در میان افراد جامعه ایران، بویژه در نسل جوان، از ضریب نفوذ اجتماعی نسبتا بالایی برخوردار هستند بطوری که راحت قادر به تاثیرگذاری و جهت دهی عوام هستند.
طبقات تاثیرگذار جامعه ایرانی به هیچ وجه شباهتی به مجاهدین خلق ندارند. با سلطنتطلبان البته بعضا قرابتهایی دارند ولی باز شکاف بسیار است. اگر شما دانشجویان بیست دانشگاه برتر ایران را زیرورو کنید، طرفداران جدی و خودآگاه سلطنتطلبی احتمالا درصدشان به ده هم نمیرسد. البته ادعای من این نیست که سلطنتطلبان هیچ شانسی در این کشور ندارند. قطعا با بازی خوب و ائتلافهای بهجا شانسهایی دارند اما این که چنین گروهی که در جامعه دانشگاهی (و البته مذهبیها و روحانیت) اینقدر بیطرفدارند را آلترناتیو اصلی حکومت بدانیم به نظرم زیادهروی عجیبی است.
گذشته از این رویکرد تحلیلی، نگاه به نمونههای جهانی هم برای حدس خروجی براندازی مفید است. اگر فرضمان این است که براندازی با کمک غرب رخ میدهد، تجربه افغانستان و عراق و لیبی نشان میدهد که با براندازی اتفاقا دموکراسی محقق میشود. آنچه شاید نابود شود ثبات و امنیت و تمامیت ارضی است.
در نتیجه اگر میخواهیم مردم را از براندازی بترسانیم همان سناریوی لیبی شدن و سوریه شدن معقولتر از ترساندن خلق از لولوی دیکتاتوری سلطنتطلبان است. (یادم است که سال ۲۰۰۱ که نوجوان بودم دوستی داشتم که میگفت آمریکا در عراق دیکتاتوری تازهای تاسیس خواهد کرد و با او شرط بسته بودم که چنین نخواهد شد. همین شرط را حالا درباره ایران هم میبندم.)
اگر هم سناریوی براندازیای که به آن فکر میکنیم بدون دخالت خارجی است، آنوقت این ادعا که حکومت بعدی از آن سلطنتطلبان است در واقع به این معنی است که سلطنتطلبی را قدرتمندترین جریان مردمی واقعی داخل کشور میدانیم (چون بدون کمک خارجی میتواند برنده شود.) این ادعا جز این که به نظر من غلط است، امتیاز عجیبی هم به سلطنتطلبان میدهد که مطرح شدنش از طرف مخالفان سلطنتطلبان واقعا عجیب است.
منبع: این متن برگرفته از توییتهای یکی از مخالفان ج.ا در توییتر میباشد و نگارنده این مطلب تنها آنرا با کمی تغییر بازنشر نموده است.
آیا جادی میرمیرانی میتواند
یکی از آلترناتیوها مورد نیاز برای رهبری
جوانان در آینده بعد از جمهوری اسلامی باشد؟
مقدمه
در این نوشتار، نیاز است قدم به قدم پیش بریم. یعنی ابتدا مدارک و مستندات را من به تفکیک موضوعات در کنار هم منتشر میکنم تا بتوانم در نهایت بعنوان نتیجهگیری، کلیه حرفها، نکات قابل تامل و توضیحات مورد نیاز خودم را در قالب یک ویدیو و بر اساس همین مستندات بیان ساخته و آنرا منتشر کنم. پس لازم به تذکر است که این نوشتار به مرور زمان تکمیل خواهد شد.